به یک روزمرگی دیگه با ما خوش آمدید~

*تعارف چسب های ضد جر ساخت لایت.کاملن تضمینیآزمایش شده روی هیون"-"

-اینجارو میتونین اسکیپ کنین قشنگ قشنگا و فانا پایینن-

24  آبان که شبش مادر گرام چنان رید به اعصاب گرام بنده -فندوق شاهد- من کلن آف شدم.و گویا ساعت 00:00 تایم اینترنت مام تموم میشه"-".بابامم که تهران بود

فردا صبحش مامانم چقدر گفت پاشو بیا صپونه گفتم تو بخور برو من بعدا میخورماصلن میخوام ساعت8 و نیم برم کتابخونهبه کسی چه؟!!!!

نزدیک یه رب مامانم اصرار کرد و منم به عنم گرفتم تهش گفت چقدر بچه بدی هستیانشالله خیر نبینی و بلا بلا بلا.

منم فقط خندیدم بدتر حرصی شد فوش داد و در کوبید رفت.

منم به شددددددددددت عصبی شدم.عصبی شدنیم که بعلههه.قاط زدم و یکوچولو کارای بد کردم که روالهدیدم اینطور نمیشه گفتم گور بابای پیام رفتن تو گوشی بابام.گور بابای اینکه اصلن دکتر شمس نیستنمن میرم!

خلاصه رفتم دکتر یه خانوم کوشولوی کیوت بود من رفته بودم پیشش بپرسم حمله چرا دست میدهدست دادنی چه غلطی کنم.خانوم گیر داده بودن به گذشتممیگم ازش بکش بیرونTTفقط بگو چه گوهی بخورمTT.خداروشکر پیش خودشم یه نیمچه حمله دست داد دید که چس نمیکنم خودمو"/.تهش گفت برو فردا پنجشنبه بیا خلوته بیشتر صحبت کنیم.از اونور گییییییر داده بود من بااااید مامانتو ببینممنم میگم مرد حسابی باهاش قهرم!.مامانم کسی نیست که بتونی باهاش حرف بزنیاصلن به تو اعتقادی نداره!!!

بگذریم.این تموم شد.

ظهرش بابام زنگ زد گفت از صبحه پیامارو دیدم صدام در نمیاد چیشده؟! خوبی؟

منم خندیدم که آره بابا روالهچیز خاصی نیستنمیخواستم پیام برات بیاد ولی دیگه نکشیدم

بابامم کلی حرفای حال خوب کن زدTT.گفت بیخود که نمیخواستی پیام بیاد.مگ من مانع توعم؟خواستی لازم بود خودمم میامTT.و آره از اینجور حرفاTT

قرصم نمیخواستم برام بنویسهههه ولی با گیس و گیس کشی دوتا نوشت"/.که واقعن قرصای عنینعاه

و اینکه چرا زود عصبی میشمم مشخص شد که به دلیل استفاده زیاد از بعضی قرصاس که زده به اعصابم متاسفانهو دنیا یبار دیگه بهم نشون داد که هی فکر میکنی یه گوهی بخوری n بار سیلیشو نمیخوری؟!بله"-"

برای عادت کردن به اون قرصا نیاز بود عصبی نشم یه مدت.برا همین نیومدمنه تنها اینجا بلکه تو دنیای واقعیم محو بودم~


26 آبان پنجشنبه صبحش طهورارو بیدار کردم گفتم مامان زنگ زد بگو آبجی حمومه دسشوییه یه کوفت و زهرماریه زود میرم میام خب؟.

خلاصه که بله رفتمیبااااار بالاخره فامیلیم به دردم خورد و یه مشکلاتی پیش اومده بود تو قبض گرفتن که گفتن ایشون خانوم فلانیه هندلش کنین.و دستشون درد نکنه هندل کردنTT

خلاصه دکترم اومد رفتم پیششاز اول تا آخرش دستشو گذاشته بود زیر چونش یه جور خاصی نگام میکرد که معذب میشدم.هی تعریف میکردمیگفت مشکل تو اینه زیادی باهوشیتهش رفتنیم گفت دختر تو لباساتو از کجا میخری؟!.منم اینطور بودم که تمومش کن TT.

هی میخواست با مامان و بابام حرف بزنه که گفتم قول مامانمو نمیدم ولی بابام چشم.


ظهرش مامانم اومد با یه افاده از دماغ فیل افتاده ای.خوشم میاد کسی که ناراحته منم اون قهر میکنه

گویا عصری بابام و مامانجون اینا میوندن و شام مهمون ما بودن

اینو که شنیدم لباس پوشیم گفتم میرم بیرونمامانمم گفت هر جهنمی میخوای برو.

منم شاد و خندان رفتم.اصلن نمیدونین اینکه اجازه بده یهو برم بیرون چقدررررر محاله!!!!!!!!!!!.کافیه یادآور شم پارسال برای یه کافه رفتن شب یلدا شرط تراز7000 نذاشته بودن؟!

اعتصاب و اغتشاش و بلا بلا بود.منم که هیچ جارو نمیشناسم خداروشکر!با مصیبتتتتتت یه گل فروشی پیدا کردم 

یه خانومی بود باهاش گپ زدم جوری که نشست زندگیشو ریخت جلو پامو اصلن اوف

لعنتی رز چقدر گرووونههههه شحکشتکشتششجتحشتشحتشح.یه دسته گل گنده درست کرد .

بعد من اینطوری بودم که اینور اون یکی ورو میزنه منم از وسط خیابون با دست گل رد میشم

وای خ سم بود

همچنان با مصیبت رسیدم خونه از تزیینش اصلن خوشم نیومد خودم نشستم خوشگلش کردم*-*

مامانمم هی چپ چپ به دست گل نگا میکردبالاخره برا مادر شوهرش خریده بودم

بابام اینا اومدنی بابام یه پلاستیک داد بهم گفت برا توعه

برام 3 تا مار پلاستیکی خریده بود.با یه خنجر خوشگللللللل کلمبیایی مشکی.با پنجه بوکس مشکی که روش اسکلت داشتTT

من: باباااااااااااTTTTTTTTTT❤

بابام: فقط مامانتو با مارها نترسون وگرنه میگیرم ازت"-"

شب که مامانجون اینام اومدن دسته گلو که دید گریه کرد.گفت تو این70 سال هیشکی تاحالا برام گل نخریده بوداصلن انگار یبار دیگه زنده شدم"))))))

آخه مامانجونم خییییلیییی آنتی رمانتیکه~


گویا تو بیمارستان یه پرستار کراشی بوده به اسم خانوم بابایی.فقط از اون میگفتن

بابام میگفت: اصلن آدم پیش اون میخواد فشارش بره بالا.یا یه جاش درد بگیره اون بیاد ماساژ

قیافه مامانم: صحیح

مامانجونم عادت داره هرررجا بره تو جیب اینو اون پول بذاره.برا همین پرستارا صف کشیده بودن جلو اتاقش.

یه خانوم بابایی مونده بود که مامانجونم 200 داد دست بابام که بهش بده

بابام: تو آسانسور پیش ما یه خونه12 میلیاردی معامله کردبعد من مونده بودم تو جیب این چجوری200  بذارمممم!!!! این خودش تو جیب کل خاندان ما میذاره!.

تهش مادربزرگم خودش پولو داده 


از اینا بگذریم شنبه شهر ما وضعش خراب شد و مامانم یهو اومد از کتابخونه برم داشت.

من: بابا بذار بمونم دیدی مصدومی چیزی شدم درصد میدننننننننTTTTTT

خلاصه بعد اون کتابخونه هم نرفتم

تو طول هفته بخاطر قرصا خ اذیت میشدم.یه روز رفتم پیش بابام گفتم دلایل سوزش چشم چی میتونه باشه؟نشست چید برام دلایلشو هی میگفتم نوچ.تهش گفت شاید از عوارض قرصاته

رفتیم عوارضشو خوندیم دیدم بلهاز خودشه.رفتیم عوارض اون یکی قرصمو خوندیمدیدیم فاک

نوشته بود برای جلوگیری از حالت مانیایی.

من پاره شده بودمبابام گفت الحق که اسم درستی روت گذاشتم"/.خواستین بزنین لیتیم300 یا لیتمیون.

بعد اون هررررررچی میشد بابام میگفت از قرصاتهنخورشون.

من: بابا"/.من قبل از اینام لرزش و ضربان بالا رو داشتم چه ربطی دارههههه هرتهرنهزنهینهینهینهیخبحلحانا.

چطور هرچی میشه مامان بابا میگن از بس سرت تو گوشیه؟!

برا منم بابام میگ از قرصاته"///////


وسط هفته از دست مامانم بخاطر یه حرفش کفری شدم و رفتم اتاقم رو تختم دراز کشیده بودم دیدم اومد بالا سرم

من: اگه جارو رو میخوای بردار برو

مامانم: چرا همیشه باید من کار کنم؟!!!

من: خودم شنیدم به طهورا گفتی جارو قراره بکشیحتی میخواستم خودم بذارمش بیرون که نیای اتاقم ولی دیر کردم"/

مامانم: یعنی نیام اتاقتتتت؟!

من: نه"/برو.

مامانم: هر جور راحتی.

و رفت و منم نفس راحتی کشیدم و سر درسم رفتم10 مین بعد اومد باز

مامانم: چرا ناراحتی؟

من: ناراحت نیستم

مامانم: چرا نگرانییییی؟!

من: ودهل مامان نگران نیستم!

مامان: خودت گفتی!.بیخیال.مانیا.بس نیست قهر؟نمیخوای آشتی کنی؟"(

انقدر کیووووووووت گفت که خندم گرفتمامانم واقعااااا عین یه بچه ست که فقط سنش گنده شده.اصلن مشکلات من با مامانم سر همینه که مامانم برا مامان بودن زیادی بچه ست و نمیفهمه کاراش چقدر میتونن آسیب بزنن!

دید میخندم عین بچه ذوق کرد بغلم کرد و میگفت: نیای سینمو میذارم دهنت

میدونستم واقعن این کارو میکنه زود باهاش رفتم=-=


من چهارشنبه یعنی 2 آذر فکر کنم-وقت لیزر داشتمتو کلینیک خالم خودش انجامش میده-همون خاله مم!-

بعد من تازه متوجه شده بودم که چه گوهی خوردم:).با الما فقط نشستیم به این فکر کردیم که زخم کوشولویی که هیچ جوره نمیشه قایمش کرد رو چجورییییی قایم کنم؟!!!!!.چی بگم اصلن؟!

الما: نمیشد یذره جمع و جور تر میکردی؟! تو چسب زخم قایم شه؟

من: اون لحظه به اینکه هفته بعد میرم لیزر فکر نکردم=-=

خلاصه رفتیم ارومیههی اهنگ "شاید بهشت" شروینو گذاشتنی و باهاش فاز گرفتنی بابام میگفت مانیا ما اسب داریماخوشگلم هستمامان اصلن!

-اشاره به اونجایی که میگ نشد بشماون شازده اون مردکه یه روز میادبا یه اسب قشنگ-

من: بابا یبار بیا و نرین به فازم.

بابام: جون بابا راست میگماسب چه رنگی دوست داره؟

من از حرصش: سیاااااااه!

بابام: حیف شدکارن-اسم اسبمون- یه سال پیش سیاه بود الان موشی شده.

من: باباخفه شو TTTTT


وای تو ارومیه خ سم بودیم منو بابام

خالم سریال میدید مام اون سریالو نگا نمیکردیم هیچی ازش نمیدونستیمبا بابام نشسته بودیم مسخره میکردیم فقط

یه جاش که معلوم شد پسره از اون مرد نیستبرگشتم سمت بابام: بابا من از کیم؟!"-"

بابام کمی فکر کرد: هرچی فکر میکنم به این نتیجه میرسم که تو رو با بکرزایی خودم زاییدم"-"برا همینم دم و دستگاهت کار نمیکنه"-" -اشاره به نشدنم-

منی که پاره شده بودم.

یه صبحم رفتیم بیرون هی رو مغازه ها که نوشته بود به یه اقا نیازمندیم یا خانوم.بابام میگفت: مانیا نریم؟

من: چرا تو برو پیش اونایی که زن میخوان بگو من مردی با توانایی زایشممنم برم پیش اونایی که مرد میخوان بگم زنی فاقد توانایی زایشم

یه شبم من واقعن حالم بد شد.ضربانم 150 بود همه هم خوابیده بودن.قرص خوردم درست نشد.هرکاری کردم نشد.بابامو بیدار کردم

بابام که تو خواب عمیق بود خوابالو: تو خواب کردتت؟!

من: ودففففف بابا نهههه!

بابام: تو داشتی میکردیش؟!

من: نههههههه چه ربطی دارههههه؟!!!!

بابام: پس واسه چی وسط خواب ضربانت رفته بالااااا؟!!!

من: لا اله اللهببین من کیو بیدار کردمبگیر بخواب کمکتم نخواستم

بابام لحافو کشید روش: شب بخیرفقط زیاد سرو صدا نکنین

من: ازت بدم میاد.>•<


برسیم به لیزرعاااه از قسمتای منشوریش میگذرم.زخممو با دوتا چسب زخم هندلش کردم خداروشکرررررر کسی نپرسید چطور شده!!!فقط خالم نق زد که زخم و زیلی بیا پیش من فقط.

دست و پارو زد.به بقیه جاها رسیدنی دستگاه خراب شد"/////////////

شانس خوشگل منننننننننن!!!!!!!

هی اپراتورا و خالم میخواستن دستگاهو اغفال کنن

میگفتن ببین چقدر سفیدهبه جای اصلی رسیدنی نرین توروخدا.

ولی دستگاه حیا کرد.هرچقدر گفتیم راست نشد که نشد.

منم الکی شدم فقط"/////

دفعه پیش که اولین بارم بود به شدددددددددت خجالت میکشیدم به خالم گفتم : سونا میشه تیکه تیکه درارم؟!

خالم: چراغ لایت با دوتا شامپاین بغلشم برات بیارم بریم زیر لحاف؟!"/

من:سوناااااااTT

خالم: گمشو درار ببینم کلاس میذاره واسم.

الانم فعلن قرار شده نزدیک شب یلدا با اتوبوس برم ارومیه خالم لیزر کنه بعد با خودش برگردم.

الما: خوبه که

من: نزدیک شب یلداست الما!

الما: اوه فاک نه.ببین هر لحظه باهام در ارتباط باش آیت الکرسی بخون!شب یلداهای تو عین آدم نیستدیدی اتوبوس چپ کرد!


تو خیابون پیش بابام بودنی اوکیه همه چی.

ولی وای پیش خالم بودنی.چون بی حجابم میگردهدیگه بدتر

هرکی پیش میداد شماره میخواست بده خالم چشمک میزد بهم منم پوکر: آیم دمی بیبی"/

اونایی که نمیدونستم دمی چیه هنگ پلک میزدناوناییم که میدونستن انقدر باحال وا میرفتنعشق میکردم


عاها اینم بگمممم یه ظهر باز مامانم به کراشم رو دختر فیلمبرداره اشاره کرد

من: مامان اصلن میدونی کراش یعنی چی؟!

مثلن بابام رو جنیفر کراشه!!!.تو رو اوباما کراشی!در این حد علاقه رو کراش میگن دورت بگردم

مامانم رو به بابام: تو روی جنیفر کراشی؟!!!!

بابام دستاشو بالا برد: اینا همش دسیسه ی کثیف آمریکای جنایتکاره-اشاره به من-.من انکار میکنماصلن کی گفته ایران به روسیه پهباد میفروشه؟!!!اصلن تو مگ رو اوباما کراش نیستی؟!.

مامانم: عاه نه اون موقع جوونیاش بود الان پیر شده.

قیافه پوکر من=-=.


من: میشه یه سوال بپرسم؟!.شما شهریور ازدواج کردین من خرداد سال بعدش به دنیا اومدم.دقیقا چرا آخه؟!!!! یه صبر میکردین.یه سالم نشدTT

جفتشون باهم: نههه شهریور نبود!

من: کی بود پس؟!"/

اونا: مرداد"-"

من: حالا یهههههه ماه اینور اونور!!!!!!! آخه لعنتیااینهمه مصیبت کشیدین بهم رسیدین یه حالشو میبردینچه زود توله ساختین؟!!!

بابام: به من چه جنس خارجی بود زود گرفت"-"

من: اتفاقن معلومه چینی بوده"/.پدر من کلی لوازم پیشگیری هست!

بابام: خب نبود اون موقعععع پولشم نداشتیممم!

من: نایلون میبستیییییTTTTT

مامانم که با دهن باز مارو نگاه میکنه: بی تربیتا!.


حوصلم نمیکشه اتفاقای بعدیو بگم تا همینجا بسه=-=عیح.

اینکه چند روز کشید تا بنویسمشولی عاه از اونجایی که رو مود طنز نبودم هرچقدر زور زدم طنز نشد ببخشید

چقدر ستارم این روزا زیاد روشن میشه.جبرانی برای روزای بعده


گوگولیای منننننننننن TTTTTT

همین الان بابام از باغ اومده اینو نشونم داده گفت حالت خوب شه

اینجا متوجه میشین بابام چقدر حرصم میده=-=

توله هاااااااممممممممممم عررررر TT

طهور مخفف طهوراست. 

اگه شاگردای بابام این لحنشو بشنون

طولانی..اما تاثیر گذار"-" #روزمرگی+ فیلم توله هااااامممممTT

یه ,بابام ,تو ,مامانم ,اون ,منم ,بابام میگفت ,من بابا ,شده بودم ,بلا بلا ,بعد من ,بابام میگفت مانیا

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

بنیان مرصوص panjarehchoobim کمیاب 95 شرکت اینتن مدونة الحویزة دانلود کارتون ، آهنگ جدید سجل fakhtegparvaz asiatraffic علی صیدالی